فیلمنقد و بررسی فیلم

نقد و بررسی فیلم فسیل | فسیل در داستان و فسیل در گیشه

می‌خواهیم به نقد و بررسی فیلم فسیل بپردازیم و ببینیم چه عواملی باعث شده تا فسیل در گیشه به موفقیت چشمگیری دست یابد.

در سه دهه‌ی اخیر سینمای ایران، با اعداد و ارقام رسمی به همه‌مان ثابت شده است که با توجه به وضعیت حاکم بر صنعت سینمای ایزوله و بسته‌ی سینمای ایران، این فیلم‌های کمدی عامه‌پسند هستند با تکیه بر پاپ کالچر و القای حس نوستالژی به مخاطب ایرانی، حسابی در گیشه درخشان ظاهر می‌شوند و طی چند ماه چندین میلیارد تومان پول پارو می‌کنند و دست کم یک چند هفته‌ای به صدر جداول آمار فروش سینمای ایران تکیه می‌زنند. فیلم فسیل هم یکی دیگر از ترکیب‌های نسبتا ایده‌آل پاپ کالچر ایرانی در 5 دهه‌ی اخیر است که به همراه ویترینی از رفرنس‌های نوستالژیک، به خوبی توانسته خود را در دل مخاطبین ایرانی جا کند و به مدت قابل توجهی، به اکران پرفروش و بی‌سابقه‌ی خود ادامه دهد. همراه با تک شات باشید تا به بررسی فیلم فسیل بپردازیم و بیشتر از این فیلم به شما بگوییم.

پیش‌درآمد نقد و بررسی فیلم فسیل

نقد و بررسی فیلم فسیل | فسیل در داستان و فسیل در گیشه

شاید واقعا نتوان عنوان مناسب‌تری برای فیلم جدید کریم امینی با هنرنمایی بهرام افشار به عنوان شخصیت اصلی، پیدا کرد. فسیل؛ فیلمی که هم از یک سو داستان یک فسیل زنده را روایت می‌کند که طی ادوار طولانی از سال‌های پیش از انقلاب اسلامی، تا سال‌های پس از آن، در دو فصل متفاوت داستان زندگی‌اش را روایت می‌کند. همچنین از سویی دیگر، توانسته از 24 اسفند 1401 تا به امروز، خود را در جمع پرفروش‌ترین فیلم‌های ایران نگه دارد و با فروش بیش از 324 میلیارد تومان، لقب پرفروش‌ترین فیلم در تاریخ سینمای ایران را از آن خود کند که به نوبه‌ی خود سبکی از فسیل شدن در قالب سینماست.

داستان فیلم فسیل در دو مرحله روایت می‌شود و این دو پرده‌ی اصلی فیلم حتی از لحاظ کادربندی، اصلاح رنگ و حتی نحوه روایت و سبک فیلمنامه‌نویسی، به طور کامل از یکدیگر جدا شده‌اند. در بخش ابتدایی فیلم فسیل، داستان در دهه‌ی قبل از انقلاب اسلامی جریان پیدا می‌کند و تهران دوران پهلوی دوم را به تصویر می‌کشد. کارگردان در این بخش از فیلم برای هرچه واقعی‌تر جلوه دادن حس نوستالژی و خاطره‌انگیز آن سال‌ها، از کادربندی قدیمی فیلم‌های کلاسیک استفاده می‌کند و اصلاح رنگ پلان‌های مختلف را نیز طوری به انجام رسانده است که انگار در حال تماشای تلویزیون ملی زمان شاهنشاهی پهلوی هستیم.

علاوه بر این جزئیات، سازندگان فیلم فسیل با دسترسی داشتن به یک آرشیو قدیمی و با ارزش از خیابان‌های تهران دهه‌های چهل و پنجاه و تدوین نماهایی از این خیابان‌ها در لابه‌لای سکانس‌های فیلم و تطبیق فیلتر رنگی و کیفیت تصویر آن ویدئوهای قدیمی از تهران قدیم با سکانس‌های ضبط شده‌ی جدید، یکپارچگی ایده‌آلی را در بخش ابتدایی فیلم به ارمغان آورده است و اینطور به نظر می‌رسد که انگار این بخش از فیلم فسیل در دهه 40 خورشیدی در تهران قدیم تهیه شده است.

از ویژگی‌های فنی منحصر به فرد بخش ابتدایی فیلم فسیل و موفقیتش در القای حس نوستالژی دوران پهلوی در دل مخاطب ایرانی که بگذریم، می‌رسیم به خط داستانی و محتوای زیرمتنی بخش ابتدایی فیلم فسیل که از قضا خیلی جدی‌تر از یک فیلم کمدی معمولی، سعی دارد یک پیغام مخفی – به عقیده‌ی خودش – مهم را به بیننده القا کند. از تطهیر چپ‌های کمونیست در قالب شخصیت صفا (با بازی ایمان صفا) و ترانه‌های حاوی شعارهای جنبش خلقی‌اش گرفته، تا نقد از هنرمندان دستوری و کنترل‌شده‌ی دوران پهلوی که همانطور که در فیلم مشاهده می‌کنیم، توسط مامورین دولتی گماشته می‌شوند تا آثار هنری همسو با ارزش‌های حکومت شاهنشاهی را تولید کنند.

نقد و بررسی داستان فیلم فسیل

هشدار اسپویل: در ادامه این متن، جزئیات داستانی فیلم فسیل مورد بررسی قرار گرفته‌اند و متن حاوی اسپویلرهای داستانی زیادی است. پیشنهاد ما این است که پیش از مطالعه‌ی ادامه متن، تماشای فیلم فسیل را به پایان برسانید یا به جمع‌بندی انتهای متن مراجعه کنید.

داستان فیلم فسیل راجع به یک گروه موسیقی به نام گروه بلک داگز (Black Dogs که یک پارودی کنایه‌آمیز از گروه ایرانی Black Cats است) متشکل از سه هنرمند است که تلاش می‌کنند از پله‌های ترقی صنعت موسیقی در ایران دوران پهلوی دوم صعود کنند و خودشان را به کاخ شاه برسانند تا در آنجا برای شخص شاه برنامه اجرا کنند. می‌پرسید هدفشان از انجام این کار چیست؟ صرفا برای اینکه اِسی (اسماعیل با بازی بهرام افشاری) در حضور خود شخص شاه، دختر موردعلاقه‌اش را از پدر ثروتمند و قدرت‌طلبش خواستگاری کند. راستش را بخواهید این بخش ابتدایی از فیلم فسیل که پروسه‌ی تلاش‌های پیاپی اسی برای راضی کردن پدر فرنگیس را روایت می‌کند، تنها بخش از فیلم فسیل است که از لحاظ روایی یک هدف مشخص را دنبال می‌کند و قرار است در یک نقطه‌ی مشخص، شالوده‌ی داستان را جمع کند و آن را به نتیجه برساند. فرقی هم نمی‌کند نتیجه راضی شدن پدر فرنگیس باشد یا ناامید شدن اسی.

خلاصه کلام، اسی در یک قدمی اجرا در کاخ شاه و خواستگاری از پدر فرنگیس در حضور شخص شاه، در حادثه‌ی تروریستی به مدت 10 سال به کما می‌رود و مهمترین و پرحادثه‌ترین برهه‌ی زمانی در تاریخ معاصر کشور ایران را از دست می‌دهد. وقتی که اسی به هوش می‌آید، هنوز متوجه تغییر کامل سیستم حکومتی کشور نشده و همین بی‌خبری او از شرایط موجود و حجم بسیار زیاد تغییرات صورت گرفته در دنیای اطرافش، به نقطه قوت اصلی، یا بهتر است بگوییم به تنها نقطه قوت دومین بخش فیلم فسیل تبدیل می‌شود. در این بخش، فیلم فسیل تا حد زیادی دچار بی‌هدفی می‌شود و صرفا کاراکترهایی را که در طول بخش سوم پروبال بخشیده بود، به جان هم می‌اندازد تا کاراکترهای فیلم، باقی داستان را خودشان تعریف کنند. پس زیاد دور از انتظار نیست که خیلی از جزئیات غافلگیرکننده‌ی این بخش از خط داستانی فیلم، به طور کامل قابل پیش‌بینی باشند.

برای مثال خیلی قابل پیش‌بینی بود که بعد از این 10 سال، سعید (با بازی هادی کاظمی) با خواهر اسی ازدواج کرده و پدر و مادر اسی نیز در طول سال‌های جنگ، به هر طریقی که فیلمنامه مشخص کند، به دیار باقی شتافته‌اند. صفا هم که غیب شده و خبری از او نیست؛ پس قطعا آن عقاید چپ گرایانه کار دستش داده‌اند و یا هنوز به صورت پارتیزانی در کنار همرزمان مجاهدش حتی بعد از انقلاب هم در حال مبارزه با انقلابیون است و یا خیلی زودتر از این‌ها قربانی عقاید کمونیستی‌اش شده است. فرنگیس هم با یکی از همان خواستگارهای عالی‌مقامش ازدواج کرده و اسی در تمام طول این حوادث، روی تخت بیمارستان در کما به سر می‌برده.

نقد و بررسی فیلم فسیل | فسیل در داستان و فسیل در گیشه

بخش دوم فیلم فسیل، از لحاظ کادربندی و فیلتر رنگی، جلوه‌ی مدرن‌تری به خود گرفته؛ اما بیشترین تغییر بصری در این بخش، مربوط به ایران و جامعه‌ای است که در سال‌های بعد از انقلاب اسلامی مشاهده می‌کنیم. عکس‌های قاب‌گرفته‌ی شاه جای خود را به پوسترهای امام (ره) داده‌اند و خانم‌های جوان بیشتری با چادر مشکی و حجاب کامل به چشم می‌خورند. مامورین کمیته در کوچه و پارک‌ها در حال گشت‌زنی‌اند تا کسی آلوده به گناه نشود و آخرین ردیف از سربازان جان بر کف انقلابی نیز در راه جبهه‌اند. در این بخش از فیلم، مفاهیم موازی زیادی را مشاهده می‌کنیم که در قبل و بعد از انقلاب اسلامی یکسان باقی مانده‌اند. برای مثال هنوز مامورانی هستند که می‌توانند بدون هیچ عذر موجهی شما را هرجا که هستید بازداشت و ساعت‌های طولانی بازجویی کنند. البته اگر عدم صداقت فیلمنامه در به تصویر کشیدن بعضی از موارد در بخش بعد از انقلاب را فاکتور بگیریم.

بخش دوم فیلم فسیل با اینکه در بی‌هدفی محض سیر می‌کند، هنوز بهرام افشاری بامزه‌اش را به همراه دارد و ظاهرا همین یک مورد نیز برای نگه داشتن بیننده تا آخرین و کوتاه‌ترین پلان فیلم کافی است. اسماعیلی که تمام مدت در بخش ابتدایی فیلم مشغول بالا رفتن از سر و هیکل مامورین بالارده‌ی حکومت شاهنشاهی بود، حالا باید به سیستمی که کاملا مخالف حکومت شاهنشاهی است، پاسخگو باشد و ثابت کند که قلبا به شاه وفادار نبوده. البته به سختی می‌توان این پروسه را ماموریت اصلی اسماعیل در بخش دوم فیلم دانست. در واقع نه اسماعیل و نه هیچ کاراکتر دیگری در این بخش از فیلم ماموریتی ندارند و همانطور که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم، کاراکترهای از پیش طراحی شده، به صورت پیش‌فرض به جان هم افتاده‌اند.

اعضای تیم تولید حتی فرصت مانور دوباره روی عشق فرنگیس را نیز از دست داده‌اند و با مطلقه در نظر گرفتن او، حتی چالش بازگرداندن فرنگیس به زندگی اسی را نیز به طور کامل از بین برده‌اند و تنها محرکی که برای خط داستانی فیلم باقی مانده، صفا و گروه چپ گرایش هستند که گویا از یک فیلم سینمایی دیگر با ژانری کاملا متفاوت به یکباره وارد فیلم فسیل شده‌اند. چند دقیقه‌ای که اسی به واگن‌های متروکه‌ی منطقه راه‌آهن مراجعه می‌کند و با صفا و گروهش روبه‌رو می‌شود، طوری به تصویر کشیده شده که انگار سازندگان فیلم سکانس‌هایش را از یک فیلم سینمایی دیگر قرض گرفته‌اند. به یکباره از گیتار و ترانه‌سرایی و اجرا در برنامه رنگارنگ می‌رسیم به نبرد گروه کمونیستی و مسلح مجاهدین خلق با نیروهای حکومتی انقلاب اسلامی و ادوات موسیقی جای خود را به ادوات جنگی می‌دهند.

فیلم فسیل هرچقدر به دقایق پایانی بخش دوم خط داستانی خودش نزدیک‌تر می‌شود، بی‌محتواتر می‌شود و به غیرمنطقی‌ترین شکل ممکن روایت خود را جلو می‌برد و در نهایت با یک حمله‌ی بی‌معنا و بی‌هدف به سوی یک مجلس عروسی، اسی در کسری از ثانیه تبدیل به یک قهرمان جنگی می‌شود و یک تنه به جنگ کمونیست‌ها می‌رود و کات. دوباره یک کمای ده ساله‌ی دیگر و فیلمنامه‌ای که ظاهرا قصد داشته با یک کلیف‌هنگر غافلگیرکننده به پایان برسد؛ اما فراموش کرده که از میانه‌های فیلم مخاطبش را به طور کامل رها کرده و تمام مدت مشغول کنار هم چیدن تکه‌های بی‌ربط داستان پر وصله و پینه‌اش بوده است.

فیلم فسیل فقط و فقط در یک زمینه موفق بوده و آن هم استفاده از المان‌های نوستالژیک و پاپ کالچر خانواده‌های ایرانی بوده است. فرقی نمی‌کند که یک جوان نسل زدی یا دهه هفتادی هستید، یا یک میانسال دهه شصتی یا پا به سن گذاشته‌ای که سال‌های پیش از انقلاب اسلامی را نیز به خاطر دارد؛ فیلم فسیل برای تمام گروه‌های سنی مخاطبین ایرانی تولید شده. به طوری که همزمان هم توانسته با شوخی‌های زیرپوستی و هوشمندانه‌اش توجه مخاطبین امروزی را جلب کند و هم توانسته با تهیه‌ی یک گلچین کامل از نوستالژی‌های ایرانی، لبخند روی لب مخاطبین پا به سن گذاشته‌اش بنشاند.

فیلم فسیل هم مثل خیلی دیگر از کمدی‌های پرفروش ایرانی، با اینکه جسته و گریخته روی مفاهیم مهم فکری دست می‌گذارد، زیاد از حد جدی و درگیرکننده ظاهر نمی‌شود و همیشه شوخی‌هایش را در اولویت قرار می‌دهد و یکی پس از دیگری جوک‌های بامزه‌اش را رو می‌کند. از سویی دیگر، سه شخصیت اسماعیل، سعید و صفا، با اینکه همواره از لحاظ داستانی تعریف جدی‌تری به خود می‌گیرند، کمدی زیرپوستی‌شان را تا انتهای فیلم به همراه دارند و حتی در لحظات کاملا جدی و بعضا دردآورشان نیز طوری ایفای نقش می‌کنند که وسط همدردی به یکباره ریسمان خنده‌مان رها می‌شود و صدایش در اتاق می‌پیچد.

تیم هنرپیشه‌های حاضر در فیلم فسیل نیز یکی دیگر از برگ برنده‌های مهم فیلم فسیل به شمار می‌رود و اینطور می‌توان اذعان داشت که پس از مشاهده‌ی فیلم فسیل، حتی یک شخصیت را نیز نمی‌توانید بازیگرش را با یک بازیگر دیگر جایگزین کنید و معتقد باشید که نسخه‌ی جایگزین شده خیلی می‌توانست بهتر باشد. بهرام افشاری که همیشه به عنوان یک شخصیت مکمل زیر سایه‌ی شخصیت‌های اصلی قرار می‌گرفت، اینبار به خوبی ثابت کرده است که با استادی هرچه تمام از پس ایفای نقش شخصیت‌های اصلی نیز بر می‌آید و استعدادش خیلی بیشتر از این حرف‌هاست.

نقد و بررسی فیلم فسیل | فسیل در داستان و فسیل در گیشه

در سویی دیگر هادی کاظمی را داریم که به قدری شخصیت قبل و بعد از انقلابش متفاوت از یکدیگر خلق شده‌اند که رسما می‌توان او را صاحب دو شخصیت کاملا متفاوت در این فیلم دانست. شخصیت‌هایی که هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند و حتی از لحاظ ظاهری نیز دچار تغییرات بسیار چشمگیری شده‌اند. ایمان صفا نیز همچنان نشان می‌دهد که در جدی‌ترین نقش‌هایش هم بدون اینکه بخواهد اصطلاحا بانمک‌بازی در بیاورد، می‌تواند خیلی بامزه و سرگرم‌کننده ظاهر شود. حتی سید اکبر هاشمی یک یک بار دیگر در نقش یک شهید زنده هنرنمایی کرده است و مجددا هنرمندی را داریم که کاملا متناسب با نقشی که در فیلمنامه دارد، انتخاب شده است.

البته که پرفروش‌ترین فیلم‌های یک صنعت فیلمسازی، به هیچ عنوان نمایندگان اصلی بهترین آثار ساخته شده در آن صنعت نیستند. چرا که حتی در هالیوود نیز خیلی‌ها معتقدند آثار پرفروشی مثل Avengers سینمای واقعی نیستند و از لحاظ هنری اعتبار زیادی ندارند. اما نکته‌ی مهمی که در رابطه با پرفروش‌ترین فیلم‌های موجود در هر گیشه وجود دارد، این است که این آثار همیشه نمایندگان بسیار خوبی برای به تصویر کشیدن فرهنگ عامه‌ی مردم یک جامعه هستند. آثاری که مانند یک آینه، ویژگی‌های فرهنگی مشترک بین اعضای یک جامعه را به تصویر می‌کشند و در مقابل، این جامعه در تعداد بسیار زیاد، برای تماشای آن صف می‌کشد و آن را تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای یک منطقه می‌کند.

پس اگر مثل سازندگان فیلم فسیل می‌خواهید پرفروش‌ترین فیلم بعدی سینمای ایران را تولید کنید، از حالا وقت خود را صرف مطالعه‌ی فرهنگ عامه‌ یا به اصطلاح پاپ کالچر مردم ایران کنید تا بتوانید با به نمایش گذاشتن همان چیزی که مردم می‌خواهند، یک فسیل دیگر را تقدیم سینمای ایران کنید.

نظر شما کاربران بعد از خواندن نقد و بررسی فیلم فسیل چیست؟ آیا حاضر به دیدن آن هستید و خواندن بررسی فیلم فسیل توانسته تغییری در نظرتان نسبت به آن ایجاد کند؟ در بخش نظرات، تفکراتتان را با ما به اشتراک قرار دهید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × چهار =

دکمه بازگشت به بالا