بازی

توهم انتخاب در بازی‌های ویدیویی

یکی از اصلی‌ترین دلایلی که تجربه بازی‌های ویدیویی لذت‌بخش‌تر و در مواردی عمیق‌تر از آثار دیگر هنری مثل فیلم، تئاتر و کتاب ظاهر می‌شود، فعال بودن مخاطب و داشتن حق انتخاب در آن است. در گذشته بازی‌ها خطی‌تر و حق انتخاب بازیکنان بسیار محدود‌تر بود که مسئله حق انتخاب را زیر سوال می‌برد؛ اما در حال حاضر بسیاری از بازی‌ها از عناصر ژانر نقش‌آفرینی استفاده می‌‌کنند که بازیکن فکر می‌کند در طول بازی باید تصمیمات مهمی بگیرد؛ اما این موضوع در اکثر بازی‌ها مخصوصا در بازی‌های شبه‌نقش‌آفرینی توهمی بیش نیستند. در این مقاله تلاش خواهیم کرد که به مبحث توهم انتخاب در بازی‌های ویدیویی بپردازیم.

آیا ما آزاد هستیم؟

بازی دیسکو الیزیوم و انتخاب دیالوگ

قبل از اینکه به بحث انتخاب و تصمیم گرفتن در بازی ویدیویی بپردازیم بد نیست نگاهی کلی به آزادی انتخاب داشته باشیم که آیا اصلا ما به‌عنوان موجوداتی دارای شعور، واقعا در تصمیم‌گیری خود آزاد هستیم یا خیر. به‌صورت کل می‌توان گفت که بله، همه انسان‌ها در انتخاب کردن آزاد هستند اما در طول زندگی این آزادی زیر مشت و لگد انتظارات جامعه، قضاوت دیگران، مشکلات مالی و اجتماعی و کلی دلیل دیگر سرکوب و له می‌شود. حتی اگر از این هفت خان رستم بگذریم، می‌رسیم به غول آخر که همانا کودکی ما باشد که تاثیر مستقیمی در شکل‌گیری هویت و رفتارمان در بزرگ‌سالی دارد که باعث می‌شود ناخودآگاه تصمیماتی بگیریم که دوست نداشته باشیم. پس اگر بخواهیم واضح‌تر به این سوال جواب بدهیم باید بگوییم که انسان می‌تواند آزاد باشد؛ اما برای رسیدن به آن نیاز به تلاش و تغییر در تفکر و نحوه زندگی کردن دارد.

بگذارید با یک بازی ویدیویی این مسئله را بشکافیم. در یک بازی نقش‌آفرینی مثل Disco Elysium شما یک همکاری به نام کیم کیتسوراگی دارید که در طول بازی به شما کمک می‌کند و در جاهایی نیز با شما بحث خواهد کرد. در بسیاری از موارد بازیکنان برای اینکه کیم کیتسوراگی از تصمیمات آن‌ها ناراحت نشود، همیشه نظر و قضاوت او را مد نظر می‌گیرند. وقتی دیدگاه یک شخص دیگر در تصمیم گیری ما اهمیت پیدا می‌کند دیگر آن انتخاب با آزادی خالصانه ما گرفته نشده است. در واقع بازیکنان اینجا تصمیمات خود را بر این اساس چیزی که می‌خواهند، نمی‌گیرند؛ بلکه از ترس ناراحتی کیم تصمیم می‌گیرند. ولی بازی شما را مجبور نمی‌کند که کدام تصمیم را بگیرید و این حس ناراحت صرفا در ذهن شما است. در نتیجه برای اینکه بتوانیم بگوییم ما آزادانه تصمیم گرفتیم، حداقل در یک بازی، باید تصمیمی را بگیریم که خودمان می‌خواهیم بدون در نظر داشت اینکه جامعه از ما چه می‌خواهد یا دوست و همکار چه فکری خواهد کرد؛ ولی در پایان راه عواقب آن را نیز تماما قبول کنیم.

پس اگر این مبحث کوچک را جمع‌بندی کنیم اینطور می‌توان گفت که همه انسان‌ها در انتخاب کردن آزاد هستند؛ اما در قدم اول باید به آن آزادی برسند و پس از آن اراده و قدرت قبول کردن عواقب آن را نیز داشته باشیم.

چطور بازی‌ها به شما توهم انتخاب می‌دهند؟

ویچر 3 و توهم انتخاب

طی سال‌های اخیر بازی‌های بسیاری تلاش کرده‌اند که عناصر نقش‌آفرینی و حق انتخاب را به بازی‌های خود اضافه کنند. حتی بسیاری از بازی‌هایی که از اکثر عناصر نقش‌آفرینی استفاده می‌کند و یک اثر نقش‌آفرینی محسوب می‌شوند نیز در بخش انتخاب کردن صرفا موفق می‌شوند توهم ایجاد کنند. مثلا بازی ویچر 3 که یکی از بهترین و جذاب‌ترین بازی‌های نقش‌آفرینی تاریخ صنعت گیم شناخته می‌شود. بازی داستان فوق‌العاده‌ای دارد و در طول بازی بسیاری از انتخاب‌های شما تاثیر مستقیمی روی پایان‌بندی و سرنوشت شخصیت‌ها دارد.

مثلا نحوه رفتار شما با یکی از شخصیت‌ها یا تصمیم به اینکه او را کمک کنید یا نه می‌تواند در آخر بازی روی زنده ماندن آن شخصیت تاثیر بگذارد. ولی چی می‌شود اگر تصمیم بگیرید یکی از این شخصیت‌ها را خودتان بکشید؟ مثلا وقتی به قلعه Kear Morhen در بازی ویچر 3 بازگشتید با شمشیر خود وزمیر یا یکی دیگر از ویچرها را بکشید؟ چیزی خاصی نمی‌شود چون بازی به شما اجازه نمی‌دهد این کار را انجام دهید. وقتی حق انتخابی ندارید، آزادی در انتخاب کردن نیز توهمی بیش نیست. یا مثلا تصمیم بگیرید خودتان به‌تنهایی و بدون کمک ینفر یا افراد دیگر سیری را پیدا کنید. این کار را هم انجام داده نمی‌توانید چون شما باید مراحل بازی را به ترتیب بروید تا به جای مورد نظر برسید.

همانطور که می‌بینید، بسیاری از بازی‌ها، حتی آثاری که از تمام عناصر نقش‌آفرینی استفاده می‌کنند نیز به شما توهم انتخاب را می‌فروشند تا اینکه به شما به‌معنای واقعی کلمه حق انتخاب بدهند. این موضوع در بازی‌های ویدیویی در ذات خود چیز بدی نیست، اما باید آگاه باشیم که چه زمانی بازی واقعا به ما حق انتخاب می‌دهد و چه زمانی صرفا توهم انتخاب را در ما ایجاد می‌کنند. بازی بایوشاک به بهترین شکل ممکن این موضوع را به مخاطب نشان می‌دهد که بازیسازها با تکنیک‌های مختلف داستان‌گویی و طراحی مراحل به شما تلقین می‌کنند که شما همه چیز را کنترل می‌کنند که در واقعیت چنین چیزی نیست. اما بازیی وجود دارد که دست شما را کاملا باز بگذارد؟ بله، اما تعداد آن‌ها بسیار اندک است.

چطور بفهمیم که بازی‌ها به ما واقعا حق انتخاب می‌دهد؟

بازی فالوت نیو وگاس و انتخاب‌های حقیقی

در قدم اول باید این موضوع را قبول کنیم که تمام بازی‌ها محدودیت‌های فنی دارند که قادر نیستند که انتخاب کردن و عواقب آن را مشابه زندگی واقعی بازسازی کنند. اما همچنان اندک بازی‌هایی هستند که تا حد زیادی به شما حق انتخاب می‌دهند، یکی از این بازی‌ها، Fallout: New Vegas ساخته استودیوی آبسیدین است. پس از اینکه مرحله آموزشی بازی را تکمیل کردید و شخصیت خود را ساختید، بازی شما را آزاد می‌گذارد که هر طوری که دوست دارید بازی را جلو ببرید.

مثلا وقتی برای اولین بار با نیروهای Brotherhood of Steel یا Great Khans روبه‌رو می‌شوید می‌توانید انتخاب کنید که به نیروهای آن‌ها ملحق شوید یا همانجا با کشتن آن‌ها تبدیل به دشمن آن‌ها شوید. آزادی شما در این بازی جایی مشخص می‌شود که هر لحظه که خواسته باشید می‌توانید با آن‌ها بجنگید. مثلا می‌توانید چندین ماموریت انجام بدهید و به رتبه‌های بالاتری برسید و وقتی با رهبر یکی از این گروه‌ها را ملاقات کردید، آن‌ها را از بین ببرید. بازی به شما هیچکدام از این گزینه‌ها را مستقیما نمی‌دهد، اما مانع شما هم نمی‌شود.

از طرفی دیگر شما می‌توانید با بیخیال شدن مراحل مستقیما بروید به لوکیشن دشمن نهایی بازی و اگر توانستید دخل آن را بیاورید و بازی را تمام کنید. اگر توانایی این را داشته باشید که همان اول بازی با دشمن نهایی روبه‌رو شوید و آن را از بین ببرید، بازی مانع شما نمی‌شود اما قرار است با مشکلات بسیار زیادتری رو به رو شوید. چیزی که در بازی‌هایی مثل فالوت: نیو وگاس وجود دارد دادن حق انتخاب زیاد به شما نیست، بلکه نبود ممنوعیت در انجام کارهای مختلف است.

در نهایت چیزی که این انتخاب‌ها را از یک توهم به انتخاب واقعی تبدیل می‌کند عواقب آن است. مثلا در بازی شخصیت‌هایی وجود دارند که به شما ماموریت مختلف خواهند داد. صرفا چون این شخصیت به شما ماموریتی خواهد داد، بازی مانع شما نمی‌شود که به آن‌ها آسیب نزنید یا نکشید. اما عواقب آن را نیز باید بپذیرید که همانا نگرفتن ماموریت‌های مختلفی باشد که ممکن بود با انجام دادن آن به یک لوکیشن مخفی دسترسی پیدا کنید یا آیتم ارزشمندی به دست بیاورید.

سخن آخر

بازی‌های ویدیویی هستند که شما را واقعا در انتخاب کردن و بازی کردن آزاد می‌گذراند و همچنین بازی‌هایی هستند که صرفا به شما توهم انتخاب را می‌دهند. بدون شک هر دو این بازی‌ها قرار است ساعت‌های لذت‌بخشی را برایمان فراهم کند که از تجربه آن نهایت لذت را ببریم. اما نکته حائز اهمیت این است که لذت ما آگاهانه باشد. نباید فریب توهم را در بازی‌ها بخوریم بلکه آگاهانه قبول کنیم که در بسیاری از بازی‌ها حق انتخاب واقعی نداریم و در عین حال این موضوع نباید مانعی بر لذت بردن ما از آن بازی‌ها شود.

مسعود کاظمی

هدف هنر رهاسازی لحظه‌ای آدرنالین نیست؛ بلکه خلق آرامش و شگفتی تدریجی و مادام‌العمر است. - گلن گولد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 − هفت =

دکمه بازگشت به بالا